چکيده :
پسركي روستايي از مال دنيا فقط يك مرغ دارد، پسر خيلي تنبل و بيكاري است. روزي مرغ از گرسنگي براي يافتن آب و دانه راهي خانه همسايه مي شود. وقتي پسر براي گرفتن مرغ به آنجا مي رود، زن همسايه با سبدي پر از تخم مرغ جلوي او ظاهر مي شود و از او مي پرسد كه مرغش در روز چند تخم مي گذارد. پسر كه طمع در وجودش زبانه مي كشد به دروغ به او مي گويد كه روزي 2 عدد و...